آیا در انتخات شرکت کنیم یا نه؟
اکنون که در واپسین روزهای عمر دولت آقای احمدی
نژاد قرار داریم جامعه ایران با این پرسش مهم رو به روست. تجربه تلخی که پس از سال
هشتاد و هشت در ایران رخ داد و پافشاری رژیم بر تمام خواستهای نامشروع خود از یک
سو و شکاف عمیق در جناحهای درون رژیم از دیگر سو بر انتخابات این دور از ریاست
جمهوری سایه افکنده است.
اکنون که ملت ایران به ویژه طبقه متوسط و
ناخشنود از رژیم در آستانه انتخابات قرار گرفته همچنان برای به اجماع رسیدن در
مورد تحریم یا عدم تحریم ، اختلاف دیدگاه وجود دارد.
*دیدگاه نخست ، شرکت نکردن در انتخابات :
این دیدگاه که بیشتر در گروهها و جناحهای بیرون
از کشور به ویژه سکولارها مطرح می شود ، هر گونه شرکت در رای گیری را که در حوزه
درون رژیم باشد به کلی تحریم می کند و خواهان پشت کردن و تحریم کردن کل انتخابات توسط
ملت ایران و همه گروههای مخالف است. آن گونه که پیداست حتی برخی از اصلاح طلبان
سابق که از رژیم رانده شده اما همچنان درون کشور هستند نیز این دیدگاه را پذیرفته
اند(تعدادی انگشت شمار). این دیدگاه رویدادهای سال 88 به بعد را مثال می زند که
چطور رژیم به رهبری آقای خامنه ای همچنان بی مهابا به سرکوب ادامه می دهد و حتی در
این دور از انتخابات نیز در پی تحمیل و انتصاب کاندیدای مورد نظر خویش است.
در این دیدگاه حتی آن بخش از اصلاح طلبان مانند
آقای خاتمی که سودای کاندیدا شدن را در سر دارند ، به کلی نفی و شماطت می شوند و
آنها را در برابر این پرسش قرار می دهند که حتی اگر از فیلتر شورای نگهبان بگذرید
و حتی اگر رای بیاورید با یک مجلس صد در صد مفلس و بی اختیار در برابر آقای خامنه
ای ، چه طرحی را از پیش خواهید برد؟ چه برنامه ای برای پیشبرد جامعه مدنی که به
شدت تحت سرکوب بیت رهبری است دارید؟ اکنون که بیش از نود درصد اقتصاد کشور در دست
مافیای رهبری و سپاه است چطور برنامه های اقتصادی خود را به پیش خواهید برد؟ برای
تنش زدایی و پیش برد پرونده هسته ای که باز هم در دست مافیای رهبری و سپاه است چه
خواهید کرد؟ برای آزادی مطبوعات و اهل قلم چطور؟ در مورد کشته شدگان قیام 88 و
اجرای عدالت چه خواهید کرد؟
* دیدگاه دوم ، شرکت کردن در انتخابات :
این دیدگاه از جانب اکثریت اصلاح طلبهای درون
کشور (خاتمی ، عبدالله نوری)و حتی زندانیان سیاسی (تاجزاده) و برخی گروههای بیرون
از کشور(گروه راه امید و آقای ارجمند – مشاور مهندس موسوی) تبلیغ می شود. از دید
این گروهها انتخابات به ویژه انتخابات ریاست جمهوری پاشنه ی آشیل رژیم است و باید
از این نقطه ضعف استفاده کرد.
از همین کانال بوده است که مافیای رهبری و سپاه
بیشترین ضربه ها را خورده اند (بر باد رفتن مشروعیت رژیم در قیامهای سال 88).
البته استدلال این گروه چنین است که حتی اگر ما از فیلتر شورای نگهبان بگذریم و
حتی اگر در انتخابات سالم رای بیاوریم و چنانچه در پایان باز هم نتوانیم برنامه
های خود را در دولت به اجرا درآوریم باز هم مافیای رهبری و سپاه برای یک کاسه کردن
قدرت در ایران به سد ما برخورد خواهند کرد. و دست کم داشتن پست ریاست جمهوری بهتر
از واگذار کردن آن به ولایتی ، قالیباف و یا مشایی است.
چنین است دو دیدگاه متفاوت در جامعه ایرانی ، در حالی که
حدود شش هفته دیگر به انتخابات راه باقیست. از یک سو روز به روز مافیای رهبری و
سپاه بر همه چیز چیره می شوند و در دیگر سو هر لحظه باند آقای احمدی نژاد و مشایی
به پرده آخر سرشاخ شدن با آقای خامنه ای نزدیک تر می شوند. آنچنان که آشکار است
این سرشاخ شدن به حذف آقای احمدی نژاد و باندش خواهد انجامید حتی اگر این جراحی با
درد و هزینه های فراوان برای رژیم همراه باشد . مافیای رهبری و سپاه پیش از این
نیز در سال 88 خونخواری خود را به همگان ثابت کرده اند. طیفی که نماینده دیدگاه
دوم است (طرفداران رفسنجانی ، خاتمی و دیگر اصلاح طلبها) هیچ گونه شانسی برای به
دست آوردن پست ریاست جمهوری ندارند که توان آن را نیز ندارند. بخش گسترده ای از
طبقه متوسط به آنها بی اعتماد شده است و بخش زیر متوسط نیز به طور سنتی هیچگاه
مخاطب آنها نبوده و نیست.
اکنون تصمیم گیری با شماست که کدام دیدگاه را برگزینید !
فرزند کوچک ملت ایران (کاوه)