Monday, September 2, 2013

نقش ارتش مصر در نجات ملت و کشور



در سال 2012 جهان شاهد فروریزی دیکتاتورهای جهان عرب بود. کشور مصر نیز به عنوان کشوری دیکتاتور زده از طوفان رویدادها به دور نماند و تغییرات بزرگی را از سر گذراند.
در این میان نقش ارتش مصر در نگه داشتن شالوده کشور و جلوگیری از به ریختگی قابل بررسی است. پر بیراه نیست اگر بگوییم یکی از دلایلی که مصر به سرنوشت ایران در انقلاب 57 دچار نشد ، نقش پررنگ ارتش این کشور است. ارتش شاهنشاهی ایران و همینطور ارتش مصر هر دو وابستگی بسیاری به غرب داشتند اما از نظر مذهبی و ایدئولوژیکی سران و افسران این دو کشور بایکدیگر تفاوت بسیار داشتند. باور شیعه گری بر پایه شهادت و خونریزی است. البته آیت الله های شیعه هم نقش پررنگی در صدور فتواهای گوناگون که هیچیک مبنای خرد و اندیشه ندارند، بازی کرده اند. این آفتها نیز به جای مانده از دوران دودمان صفوی است.
در نقطه روبه رو سنی گرایی قرار دارد که اصل اسلام است. در این باور نه خبری از احساسات است و نه خبری از آیت الله ها که برای سود خویش فتوا صادر کنند. حتی مفتی های سنی نیز قدرت سیاسی آیت الله های شیعه را ندارند و نمی توانند داشته باشند. هر چند که این روزها به عنوان وزنه ای تاثیرگذار و نه تعیین کننده در جامعه مصر مطرح هستند.
ارتش مصر سکولار و مخالف ورود مذهب به سیاست بود و از همان روزهای نخستین واژگون شدن مبارک از رههای گوناگون به کنترل پنهان و آشکار گروههای اسلامی پرداخت. در انتخابات مجلس و البته تشکیل مجلس موسسان و قانون اساسی دست بالا را گروههای اسلامی اخوان المسلمین و سلفیهای تندرو داشتند. تا اینکه در انتخابات ریاست جمهوری نیز اخوان المسلمین نامزد خود محمد مرسی را بر پست ریاست جمهوری نشاند.
تا به اینجا ارتش مصرتنها با نگرانی و خویشتن داری از ورود به امور سیاسی پرهیز می کرد تا اینکه روابط پنهان مرسی با حماس و ایران و البته تندرویهای مرسی برای یک کاسه کردن قدرت و حذف سکولارها زنگ خطر را برای ارتش به صدا درآورد. سرانجام در تیرماه 1392 محمد مرسی توسط ارتش مصر از قدرت به زیر کشیده شد.
دو نکته در این میان قابل بررسی است :
1-طبقه روشن فکر و سکولار که شامل دانشگاهیان ، وکلای دادگستری و نویسندگان و احزاب مخالف بود ، در برابر مرسی سکوت نکردند. هر چند که برخی از آنها مسلمان هستند اما اعتراض در برابر گروههای زیاده خواه اسلامی را بی احترامی به قرآن و اسلام ندیدند که این رفتار چراغ سبزی به ارتش بود.

2-سران ارتش نیز به طور سنتی هم به مام میهن مصر و هم به باورهای سکولار خود پایبند بودند. آنها مانند سران ارتش پهلوی به انقلابیون تسلیم نشدند و قدرت را دو دستی به مذهبیون نسپردند! بلکه بر کف خواسته های خود ایستادند و زمان مناسب ضربه کاری را وارد آوردند. تا به گروههای اسلامی پیام بدهند: مصر ایران نیست!

ای کاش ارتش ایران و البته گروههای سکولار و چپ نیز پشت شادروان شاپور بختیار را خالی نمی کردند. ای کاش روزی برسد تا بفهمیم هر چیز در جای خویش نکوست. مذهب به جای خود و سیاست به جای خود.

با سپاس
فرزند کوچک جنبش سبز : کاوه
شهریور 1392

گپی کوتاه و خودمانی با آقای محسن کدیور




یکی از دوستان گفتگویی کوتاه با آقای کدیور (برادر خانم آقای مهاجرانی - وزیر فرهنگ خاتمی) داشت که خواندن آن خالی از لطف نیست. البته من هیچ هماهنگی و وابستگی به جناح اصلاح طلبها ندارم اما نکته هایی رو در این گفتگو دیدم که لازم دیدم در این وبلاگ بیاورم:

خبرنگار: آقای کدیور از دیدگاه شما رسیدن به جمهوری ایرانی شدنی است یا رویایی است دست نیافتنی؟
م.کدیور پس از سکوتی معنا دار: بله ... خب ....
خبرنگار: آیا می تونیم یه روز به یک جمهوری راستین دست پیدا کنیم که در آن نه شاه فرمان دهد و نه ولی فقیه. یعنی جمهوری که کسی در آن بالاها ننشیند و در کارها دخالت کند. به نظر شما این شدنیست؟ شما به عنوان کسی که زمانی در اداره کشور نقش داشتید چی فکر می کنید در این مورد؟
م.کدیور می خندد: به خدا من اصلا هیچ نقشی نداشتم . هیچ کاره بودم!
خبرنگار: فکر می کنید حدودا چقدر دیگه زمان می بره که به اون نقطه برسیم؟
م.کدیور : زمان که نمی شه تعیین کرد ولی زیاد مونده هنوز تا اون نقطه. مشکل اینه که ما با سرعت میلیمتری به سمت دموکراسی می ریم. فاصله زیادی داریم با آزادی.
خبرنگار: فکر می کنید با مرگ اون کسی که الان در راس امور هست موانع برداشته بشه؟
م.کدیور : با مرگ هیچکس مشکلی حل نمی شه ! دموکراسی باید نهادینه بشه در بطن جامعه . ما باید یاد بگیریم که دیکتاتور منش با هم برخورد نکنیم. الان در خانواده ها هم هنوز این فرهنگ دیکتاتوری و دیکته کردن هست حالا شما بگیر برو تا بالا که برسی به دولت. باید فرهنگ اصلاح بشه وگرنه این یکی که بمیره یکی دیگه می یاد. تفاوتی نمی کنه این یا اون.

پایان گفتگو

اون شب خیلی در مورد این گفتگو اندیشیدم. باید یاد بگیریم مخالف خودمون رو بپذیریم. اگر یاد نگیریم که از نقد و مخالفت ناراحت نشیم، سرنگون کردن هر رژیمی ولو دیکتاتور و خونخوار نتیجه ای به مراتب خونبارتر از انقلاب 57 خواهد داشت . به قول ولتر (فیلسوف فرانسوی دوران انقلاب فرانسه) من با شما مخالفم اما حاضرم سرم را هم بدهم تا شما آزادانه حرفتان را بزنید.


به امید بیداری ملتها
فرزند کوچک جنبش سبز: کاوه

Sunday, April 28, 2013

انتخابات یا انتصابات !!!




آیا در انتخات شرکت کنیم یا نه؟

اکنون که در واپسین روزهای عمر دولت آقای احمدی نژاد قرار داریم جامعه ایران با این پرسش مهم رو به روست. تجربه تلخی که پس از سال هشتاد و هشت در ایران رخ داد و پافشاری رژیم بر تمام خواستهای نامشروع خود از یک سو و شکاف عمیق در جناحهای درون رژیم از دیگر سو بر انتخابات این دور از ریاست جمهوری سایه افکنده است.
اکنون که ملت ایران به ویژه طبقه متوسط و ناخشنود از رژیم در آستانه انتخابات قرار گرفته همچنان برای به اجماع رسیدن در مورد تحریم یا عدم تحریم ، اختلاف دیدگاه وجود دارد.

*دیدگاه نخست ، شرکت نکردن در انتخابات : 

این دیدگاه که بیشتر در گروهها و جناحهای بیرون از کشور به ویژه سکولارها مطرح می شود ، هر گونه شرکت در رای گیری را که در حوزه درون رژیم باشد به کلی تحریم می کند و خواهان پشت کردن و تحریم کردن کل انتخابات توسط ملت ایران و همه گروههای مخالف است. آن گونه که پیداست حتی برخی از اصلاح طلبان سابق که از رژیم رانده شده اما همچنان درون کشور هستند نیز این دیدگاه را پذیرفته اند(تعدادی انگشت شمار). این دیدگاه رویدادهای سال 88 به بعد را مثال می زند که چطور رژیم به رهبری آقای خامنه ای همچنان بی مهابا به سرکوب ادامه می دهد و حتی در این دور از انتخابات نیز در پی تحمیل و انتصاب کاندیدای مورد نظر خویش است.
در این دیدگاه حتی آن بخش از اصلاح طلبان مانند آقای خاتمی که سودای کاندیدا شدن را در سر دارند ، به کلی نفی و شماطت می شوند و آنها را در برابر این پرسش قرار می دهند که حتی اگر از فیلتر شورای نگهبان بگذرید و حتی اگر رای بیاورید با یک مجلس صد در صد مفلس و بی اختیار در برابر آقای خامنه ای ، چه طرحی را از پیش خواهید برد؟ چه برنامه ای برای پیشبرد جامعه مدنی که به شدت تحت سرکوب بیت رهبری است دارید؟ اکنون که بیش از نود درصد اقتصاد کشور در دست مافیای رهبری و سپاه است چطور برنامه های اقتصادی خود را به پیش خواهید برد؟ برای تنش زدایی و پیش برد پرونده هسته ای که باز هم در دست مافیای رهبری و سپاه است چه خواهید کرد؟ برای آزادی مطبوعات و اهل قلم چطور؟ در مورد کشته شدگان قیام 88 و اجرای عدالت چه خواهید کرد؟

* دیدگاه دوم ، شرکت کردن در انتخابات : 

این دیدگاه از جانب اکثریت اصلاح طلبهای درون کشور (خاتمی ، عبدالله نوری)و حتی زندانیان سیاسی (تاجزاده) و برخی گروههای بیرون از کشور(گروه راه امید و آقای ارجمند – مشاور مهندس موسوی) تبلیغ می شود. از دید این گروهها انتخابات به ویژه انتخابات ریاست جمهوری پاشنه ی آشیل رژیم است و باید از این نقطه ضعف استفاده کرد.
از همین کانال بوده است که مافیای رهبری و سپاه بیشترین ضربه ها را خورده اند (بر باد رفتن مشروعیت رژیم در قیامهای سال 88). البته استدلال این گروه چنین است که حتی اگر ما از فیلتر شورای نگهبان بگذریم و حتی اگر در انتخابات سالم رای بیاوریم و چنانچه در پایان باز هم نتوانیم برنامه های خود را در دولت به اجرا درآوریم باز هم مافیای رهبری و سپاه برای یک کاسه کردن قدرت در ایران به سد ما برخورد خواهند کرد. و دست کم داشتن پست ریاست جمهوری بهتر از واگذار کردن آن به ولایتی ، قالیباف و یا مشایی است. 


چنین است دو دیدگاه متفاوت در جامعه ایرانی ، در حالی که حدود شش هفته دیگر به انتخابات راه باقیست. از یک سو روز به روز مافیای رهبری و سپاه بر همه چیز چیره می شوند و در دیگر سو هر لحظه باند آقای احمدی نژاد و مشایی به پرده آخر سرشاخ شدن با آقای خامنه ای نزدیک تر می شوند. آنچنان که آشکار است این سرشاخ شدن به حذف آقای احمدی نژاد و باندش خواهد انجامید حتی اگر این جراحی با درد و هزینه های فراوان برای رژیم همراه باشد . مافیای رهبری و سپاه پیش از این نیز در سال 88 خونخواری خود را به همگان ثابت کرده اند. طیفی که نماینده دیدگاه دوم است (طرفداران رفسنجانی ، خاتمی و دیگر اصلاح طلبها) هیچ گونه شانسی برای به دست آوردن پست ریاست جمهوری ندارند که توان آن را نیز ندارند. بخش گسترده ای از طبقه متوسط به آنها بی اعتماد شده است و بخش زیر متوسط نیز به طور سنتی هیچگاه مخاطب آنها نبوده و نیست. 

اکنون تصمیم گیری با شماست که کدام دیدگاه را برگزینید ! 


فرزند کوچک ملت ایران (کاوه)  
 اردیبهشت هزار و سیصد و نود و دو

Wednesday, January 30, 2013

شورای پیشنهادی شاهزاده رضا پهلوی




طی چند روز گذشته تلوزیونهای ایرانی در آمریکا، ملقب به لس آنجلسی، در حرکتی مشترک و هماهنگ به حمایت از شورای پیشنهادی شاهزاده رضا پهلویدست زدندو علاوه بر اعلام حمایت از آن به جمع آوری پول برای نهاد مذکور پرداختند. تلوزیون اندیشه و مدیر آن آقای فروزنده در چرخشی بسیار محیر العقول گردانندگی این حرکت برای جمع آوری پول برای شاهزاده را به عهده داشت. آقای فروزنده و آقای درمانی صاحب تلوزیون اندیشه پیش از این حرکت، خطوط اصلاح طلبی و لابی رژیم در آمریکا را به پیش می بردند. تلوزیون اندیشه اولین و تنها تلوزیون ایرانی لس آنجلسی بود که برای ترمیم چهره تریتا پارسی او را به عنوان مهمان دعوت کرد و دست و دلبازانه وقت تلوزیون را در اختیار رئیس نایاک گذاشت. پس از بیرون کردن چندین مجری و مدیر قبلی تلوزیون اندیشه توسط فروزنده و قدرت گیری کامل وی، محمد سهیمی، گنجی، فاطمه حقیقت جو و یک دو جین لابی و اصلاح طلب در این تلوزیون به جولان دادن مشغول شدند. اکنون با توجه به این چرخش آشکار، تناقضات بسیاری در دستگاه شاهزاده بوجود می آید که گریبان او و شورای هماهنگی اش را بدون شک خواهد گرفت.
حضور چهره های تلوزیونی که منبع درآمدشان تا پیش از این، ( برقراری تحریمهای سخت که باعث بسته شدن معاملات بانکی شد) کشور دبی و مراوده با ایران بود و اکنون به شورای ملی شاهزاده پیوستند، یکی دیگر از تناقضات این نهاد تازه پا است که خود را در شکل ارتباطات و شبکه های آلوده آنان به اطلاعات رژیم به نمایش خواهد.
حیف است که چند ماه پس از اعلان موجودیت این شورا، اکنون شاهزاده ارابه حرکت خود را به چنین افرادی وصل کرده است. امید است که این کاروان به جای رسیدن به سر منزل مقصود سر از ترکستان در نیاورد

امیدی به گذار مسالمت آمیز نیست



          

           امیدی به گذار مسالمت آمیز نیست اما تغییرات بزرگ  در راه است

به تازگی آقای خامنه ای در مورد انتخابات آزاد هشدار داد. پس از آن آقای خاتمی و دیگر اصلاح طلبان هم دهان فرو بستند و خط و نشان رهبر را پاس نگاه داشتند. حکایت اصلاح طلبان هم حکایت دستمال چرکینی است که دیگر نه نظام آنها را می پذیرد و نه جناحهای بیرون نظام ! همچون قوم سرگشته ای که هم از تبره می خورد و هم از آخور.
رانده شدگان از درون نظام (اردشیر ارجمند و فاطمه حقیقت جو) خارج نشینان به اصلاح روشنفکر در حرکتی تقلیدآمیز از رضا پهلوی راهی دیدار با نمایندگان پارلمان اروپا شدند. آقای اردشیر ارجمند در این دیدار خط قرمزهای جنبش سبز را روشن نمود. همکاری نکردن با مجاهدین خلق و سلطنت طلبان !!! آقای ارجمند چه کسی شما را نماینده جنبش سبز خوانده است؟!

در دیگر سو اما امپراطوری سپاه و بیت رهبری تمام خیز آماده اند تا همان اندک چیزی هم  که باقی مانده را ببلعند. اختلافها برای تقسیم غنائم روز به روز در حکومت آشکارتر می شود. اما تمام گروهها در سرکوبی آزادی بیان هم نظر هستند. به تازگی بازداشت چندین خبرنگار و نویسنده به جهان نشان داد که این رژیم تمامیت خواه است و سرکوبگر.
در هیاهوی اختلافهای درون نظام  می بینیم که قدرت رهبر روز به روز تحلیل می رود. برادر خواندن سران فتنه توسط      عسگر اولادی که از بزرگان اصول گراست خود شاهد این مدعاست.
فروپاشی اقتصاد کشور و موج بی سابقه گرانی بیکاری و فساد مانند موریانه ریشه ی پنج هزارساله ی جامعه ایران را می خورند. از دیگر سو باند مافیای قدرت و فساد سپاه هشدار داد که موج اعتراضهای تازه از شهرستانها آغاز خواهد شد نه از تهران !
امنیت در حال محو شدن است و حکومت با اعدامهای فله ای در ملاعام گویا می اندیشد که این راه حل امنیت می آورد. رژیم از نوک پا تا بن دندان درگیر مشکلات و اختلافهاست و مردم به حال خود رها شده اند. افزایش قیمت دلار بر اساس آخرین خبرها از مرز 3800 گذشت. دو هفته پیش مطبوعات داخل ایران گزارش دادند : مرگ نه نفر در تهران از گرسنگی !

از سوریه خبر می رسد : دیروز جنگنده های اسراییل دو بار مواضع ارتش بشار اسد را در نزدیکی دمشق و مرز لبنان بمباران کردند. اولی مرکز تحقیقات نظامی بود و دومی کاروان حمل اسلحه از سوریه به لبنان. هنوز یک هفته هم از اختصاص خط مبادله ماهیانه یک میلیارد دلار از تهران به دمشق نمی گذرد !  بشار و رژیمش از حالت تهاجمی به دفاعی تغییر موضع داده است. سرنگونی نزدیک است. رژیم ایران همچنان برای پشتیبانی از بشار اسد و نظامش(مرده ی متحرک) پای می فشرد.

گذار مسالمت آمیز به دموکراسی و جمهوری راستین با شرایط موجود بسیار بعید به نظر می رسد. در دیگر سو تغییرات بسیار بزرگ و ریشه ای در ایران اجتناب ناپذیر است. هیچ چیز و هیچکس توانایی سد کردن راه این تغییرات را ندارد. شاید اندکی بتوان آن را به تاخیر انداخت اما روی دادنش حتمی است.
هشدار! هشدار!
مذاکرات پشت پرده با آمریکا توسط بیت رهبری در جریان است. در این مذاکرات تنها چیزی که در نظر گرفته نخواهد شد کیان  مملکت و منافع ملت است. رهبر و زیردستانش به تنها چیزی که می اندیشند نجات مقام و موقعیت خودشان است. گویا پس از 200 سال دوباره قرارداد ننگین ترکمانچای و گلستان برای سرپا نگاه داشتن استبداد رقم خواهند خورد. این بار اما ملایان خونخوارتر از قاجار مجری این ننگ در تاریخ ایرانند !

فرزند کوچک ملت ایران
کاوه
بهمن ماه 1391

Monday, July 2, 2012

کجایند آنهایی که با تار عنکبوت بر روی بعد نوشتند زنده با د

این دولت جاودانی

کجاست تاریخ تا ببیند

Monday, January 30, 2012

هشدار هشدار !


 
گروههای آزادیخواه (سبز یا هر رنگ دیگری که دارید) این هشدار برای شماست.

هشدار نخست :
آقای مطهری نماینده اصولگرای مجلس امروز اعلام کرد: بدون بازگشت رفسنجانی به صحنه مشکلات سیاسی حل نخواهد شد.
بخشی از رژیم که در حال رانده شدن از دایره قدرت است دوباره در تلاش است تا با دسیسه و نیرنگ سیستمی دیکتاتوری- مذهبی دیگری را به خورد ملت ایران بدهد. این بخش شامل طیف گسترده ای از اصلاح طلبها نیز هست. اینها همانهایی هستند که همچنان در رویای عصر طلایی امامشان خمینی هستند و در ماه به دنبال چهره او می گردند. زنهار که فریب نخورید. حضور آقای رفسنجانی و فرزندانش یا هر باند و حزب وابسته به ایشان تا مادامیکه در اندیشه یکی کردن مذهب و سیاست هستند و تا هنگامی که از جنایات خود ابراز پشیمانی نکرده اند کاملا پوچ و بیهوده است.

 هشدار دوم :
هر ثانیه که می گذرد دنیا به جنگ با ایران بیشتر نزدیک می گردد! هشدارهای موسسات نظامی و مستقل درباره دستیابی ایران به بمب اتم بیشتر و بیشتر اسراییل را به حمله هوایی به ایران نزدیک می کند. با درگیر شدن اسراییل و ایران به طور حتم سارمان ناتو و آمریکا جانب اسراییل را خواهند گرفت. هشدار به تمام گروهها و انسانهای آزادیخواه ! اگر خواهان تغییر رژیم و جلوگیری از جنگ هستید هم اکنون برای برپایی تظاهرات اعتراض آمیز (مانند سال 88) به پا خیزید که فردا دیر است. ما سی و سه سال زمان را از دست داده ایم. بیایید از هم اکنون برای هر ثانیه برنامه ریزی کنیم و زمان را واگذار نکنیم. اگر ما کشورمان را تغییر ندهیم دیگران تغییر خواهند داد که بسیار دردناک خواهد بود.

هشدار سوم :
به بیست و دوم بهمن روز سرنوشت ساز در تاریخ کشورمان نزدیک می شویم. پس از آن نیز سالگرد حماسه بیست و پنج بهمن در راه است. از گروههای آزادیخواه مانند گروه بیست و پنج بهمن می خواهم که با دادن فراخوان از هم اکنون پیکار را آغاز کنند که فردا دیر است. با شعارنویسی روی اسکناسها و دیوارها آغاز کنیم. صدای خشن طبل جنگ هر ثانیه نزدیکتر می شود و در این آتش  تر و خشک با هم خواهند سوخت. همانگونه که سال 57 سوختند.

فرزند کوچک ملت ایران
کاوه آهنگر