Monday, February 7, 2011

درخواست بخشش از مردم ایران


به نام خداوند بخشنده مهربان

درفش کاویانی برافراشتم                 که ایرانیان را بر آن داشتم
نباید که باشد ستمگر بر فراز             نشاید که دادگر شود کور و خوار
بیایید برافرازیم درفش کاویان             سرانجام برافتد رژیم ناکسان
همه جملگی خس و خاشاک شویم        مبادا که یک دم برون از ره شویم

کاوه آهنگر بهمن 1389


 درود بر دادگران نیک اندیش
روزهایی که بر میهنم ایران می گذرد هرچند که سیاه و تاریک است اما دورانی است که ما را برای پذیرفتن آزادی و جمهوری راستین راهنمایی می کند. از آنجایی که چرخ زمان به گذشته بازنمی گردد بر آن شدم تا این دوران تاریک و سیاه را تا جاییکه می توانم با تلاش خود و هر آنکه میهنش را دوست دارد کوتاه کنم. این روزها مردم مصر و تونس گامهایی بس بلند برای پایان دادن به دوران گذار و رسیدن به آزادی و جمهوری راستین برداشته اند.
نگران آنم که مبادا ما از کاروان جمهوریت و تغییر ملتهای خاورمیانه پس بیافتیم و این گردنکشان که بر ما حکومت می کنند با ناآگاهی و سستی ما به ستم و کژروی خود ادامه دهند. از این رو بر آن شدم که در این وبلاگ به عنوان برگ کوچکی از درخت تنومند اقوام ایرانی به همراه هموندها و هم میهنهایم نقطه پایانی باشم به این روزهای تاریک و دوران گذار پس از انقلاب 57 در ایران. نخست کم کاریها و گناهها را در نوشتار پوزش نامه زیر از زبان نسل پیش از خود و نسل خود آوردم چرا که تا هنگامی که ما به کارهای نادرست گذشته آگاه نشویم و آنها را برنشمریم راه به جایی نخواهیم برد. این نوشتار از گفتار نسل پیش از من و نسل من است . پوزش می خواهم ایران من!
پوزش می خواهم ایران من:
 آن هنگام که بدون آگاهی و از روی هیجان شعار جمهوری اسلامی سر دادم.
آن هنگام که همه چیز را به آنها سپردم و تنها اعدام و کشتار و انتقام می خواستم.
آن هنگام که به دنبال عکس خمینی در کره ی ماه می گشتم.
آن هنگام که رای آری به جمهوری اسلامی را در صندوق ریختم.
پوزش می خواهم ایران من:
آن هنگام که مسعود بازرگان فریاد جمهوریت را بردند سر می داد من سکوت کردم.
آن هنگام که در برابر کشتار وحشیانه و سرکوب دگر اندیشان سیاسی سکوت کردم.
آن هنگام که ستمگر را نکوبیدم که می گفت جنگ برای ما نعمت است.
پوزش می خواهم ایران من :
آن هنگام که دوران سازندگی هزار فامیل رفسنجانی و فرزندانش ایران را به تبره کشیدند و من هیچ نگفتم.
آن هنگام که جوانهای میهنم را در قیام 18 تیرماه به خاک و خون کشیدند و من هیچ نکردم.
آن هنگام که دوره نخست ریاست احمدی نژاد بود و من گمان بردم که او متفاوت است.
پوزش می خواهم ایران من:
آن هنگام که به تو پشت کردم و به کشوری آبادتر کوچ کردم.
آن هنگام که دستگاه سرکوب ولایت فقیه مردم را به خاک و خون می کشید در سال 88 من با بغضی فرو خورده تماشا می کردم.
آن هنگام که جنبش از خیابانها فرو نشست من برای خونخواهی نداها به پا نخواستم.
آن هنگام که ناامید شدم. من پوزش می خواهم ای ایران و ای کسانی که هم میهن من هستید. درخواست بخشش را دارم و در اینجا اعلام می کنم که از این پس تا پایان این دوران تاریک و گذار به سوی آزادی و جمهوری ایرانی دست از تلاش نکشم. پیمان می بندم که کاستیهای گذشته را جبران کنم و از شما یاری می خواهم تا با هم هر آنچه را که در گذشته کردیم و نادرست بوده فراموش کنیم و هم اکنون برای جبران آن به هم بپیوندیم. بیایید تا درفش کاویانی را تا برانداختن ضحاک مار به دوش برافراشته داریم.
برادر و هم میهن کوچک شما
کاوه آهنگر

2 comments:

  1. ما بی شماریم

    ReplyDelete
  2. درود بر شما
    بسیار جالب و آگاهی بخش بود...دست مریزاد
    امیدوارم جوانهای ما به منبع های این چنین سرشار با دیدی عمیق تر که گره خورده با سرنوشت امروزشان است نگاه کنند
    با افتخار تارنگار شما رو پیوند دادم
    گفت: از دوستان كدام دوست بهتر؟ گفت: آن كه نيكدل تر

    ReplyDelete